بر تمام قبرهاى این شهر،بوسه بزن شاید به یاد بیاورى کجا مرا جا گذاشتى….من در تنها ترین قبر این شهر خفته ام
،صداى کلاغها را نمى شنوى؟دارند برایم فاتحه مى خوانند…!!
نظرات شما عزیزان:
ساناز 
ساعت13:12---3 شهريور 1391
وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت,
از این همیشه ها که ندارند باورم ,
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور می کنند بگویم که بهترم...
|