به کسي عشق بورز که لايق عشق

باشد

نه تشنه ي عشق

چون تشنه روزي سيراب مي شود

منم آن شعله آتش که از هر شمع برخیزم

تمام هستی خود را فقط به پای تو ریزم

درون قلب من فرمانروایی کن

که از موی تو برخیزد همه عطر دل انگیزم...

واسه چشمات

اون نگاهی که به یه دنیا می ارزه

میخوام از تو

بنویسم

اما وقتش میرسه دستام میلرزه

 در خــیـابـان خــنــدیـدی

 ، و مـن تـمـام حـواسـم

 بـه چـشـمـان مـردم بـود

 ، کــــــه عــــاشــــق خــــنــــده ات نـــشــــونــد!!!

خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت

هرکسی تو این دنیا غمی داره. یکی کمتر یکی بیشتر. به قول خیام:

یکی را داده ای صد گونه نعمت یکی را قرص نون آغشته در خون

ولی همه ما نقابی رو صورت زدیم یا بهتر بگم مجبور شدیم نقابی بزنیم تا به همه بگیم که ما چقدر خوشحالیم.

ولی واقعا تا کی؟؟ تا آخرین دقیقه های عمر؟؟

با تو از ستاره گفتم با تو از ترانه گفتم

با تو از هر چی که ساختی شعر عاشقانه گفتم

با تو گفتم که قناری چطوری عاشق باغه

دستای نسوز عاشق چرا اینقدر داغه داغه

با تو گفتم عشق و ایثار راه ورسم تازه ای نیست

اسم موندگار عاشق اسم کم آوازه ای نیست

تو تموم گفته هامو چه صبورانه شنیدی

اما حرفی که نگام گفت هرگز و هرگز ندیدی

پر کشیدی پر کشیدی برای همیشه رفتی

حرف آخرم به جا موند وقتی پشت شیشه رفتی

با تو از بازی تقدیر از زیاد و کم نگفتم

با تو از یه دنیا گفتم اما از خودم نگفتم

 قصه ی توست

 اگه غمگینه اونم

از غصه ی توست

دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم

با تموم بی پناهی ، به تو تکیه داده بودم

هر بلایی سرم اومد ، همه زجری که کشیدم

همه رو به جون خریدم ،ولی از تو نبریدم

هر جا بودم با تو بودم ، هر جارفتم تو رو دیدم

تو سبک شدن ،تو رویا ، همه جا به تو رسی

اگه احساسمو کشتی ، اگه از یاد منو بردی

اگه رفتی بی تفاوت ، به غریبه سر سپردی

بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت

یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت

ای خدااااااااااااا
(اینوازته دل میگم)

 بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است

 اگر دنیای ما دنیای درد است

بدان عاشق شدن از بحررنج است

اگر عاشق شدن

پس یک گناه است

دل عاشق شکستن صد گناه است

دلگیرم ازت

^{من به آوارگی ابر و نسیم}

^{من به سرگشتگی آهوی دشت}

<sup>من به تنهایی خود می مانم

من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می آید</sup>

^{شعر چشمان تو را می خوانم}

^{چشم تو چشمه شوق}

^{چشم تو ژرف ترین راز وجود برگ بید است}

 <sup>که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی می سپرد

تو تماشا کن

که بهاری دیگر

پاورچین پاورچین

از دل تاریکی میگذرد

و تو در خوابی

 پرستو ها خوابند و تو می اندیشی

به بهاری دیگر

به یاری دیگر</sup>

<sup>اما برای من

نه بهاری

و نه یاری دیگر</sup>

 <sup>افسوس

من و تو  دور از هم می پوسیم

غمم از وحشت پوسیدن نیست

غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است

دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست

از سر این بام

این صحرا

این دریا

پر خواهم زد

خواهم مرد

 و غم تو این غم شیرین را

با خود به ابد خواهم برد</sup>